حس موتورسواری
امروز که به محل کارم رسیدم یکی از دوستان همکار را دیدم که با موتوربه محل کار اومده ، با تعجب دستش رو گرفتم و گفتم : مرد حسابی قبلا که مجرد بودی با خودروی شخصی سرکار می اومدی ، حالا الان که متاهل شدی ، رفتی موتور خریدی ؟ هیچ هم حساب اینو نمی کنی که کلاس موتور به تو نیماد . همکارم که ازاین برخورد اول صبحی من تعجب کرده بود ، با من و من گفت : آخه میدونی موتور سواری یه حسه دیگه ای داره ، از طرفی هم ، موتور مزایای زیادی توی این شهر داره که منو مجبور کرد تا این موتور رو بخرم و استفاده از ماشینو بزارم برای آخر هفته ها . گفتم : ببنیم یعنی وقتی مجرد بودی این مزایای موتور رو نمی دونستی وتازه الان اونو کشف کردی ؟ تازه اینو به من نگو ، چون اگر موتور سوار نیستم ولی پشت ترک موتور سوارها سوار شدم و میدونم چه مزایایی داره ، فقط اینو از تو به عنوان یه بهانه نمی تونم قبول کنم . پس باید راستشو بگی تا اگر مورد خوبی بود ، منم از اون استفاده کنم . همکارم با کمی تامل گفت : آخه نمی دونم اگر بهت بگم چه جوری باهام برخورد میکنی ؟ گفتم : تو بگو ، نگرانم نباش . گفت : همانطور که میدونی من خودم ماشین دارم ولی از زمانیکه ازدواج کردم رابطه ام با همسرم کمی رسمی تر از دوران نامزدی ام شده و وقتی تو ماشین می شینیم احساس می کنم از من فاصله گرفته و ارتباط رسمی تری پیدا می کنیم . ضمنا،همین چند شب پیش داشتم فیلم رضا موتوری رو نگاه می کردم دیدم هنر پیشه نقش اول فیلم وقتی که هنر پیشه نقش اول زنو ، سوار موتور این طرفو و اون طرف میبره ، احساس میکنه داره پرواز میکنه .گفتم : خوب توی دوران نامزدی که با همسرت بیرون می رفتی این حس و نداشتی ؟ گفت : آخه اون موقع همین که به هم نگاهم می کردیم از کنار هم بودن لذت می بردیم ، ولی الان دیگه یه جور دیگه ای شده . گفتم : خوب این از اثرات ازدواج ، ولی چه ربطی به موتور خریدن تو داشت ؟ گفت : عجیبه که متوجه نشدی ؟ خوب بابا ، وقتی همسرم ترک من سوار میشه ، احساس میکنم ارتباطمان بیشتر شده ، دیگه چه جوری برات توضیح بدم . یه کمی فکر کردم دیدم همچین بدم نمیگه ، فقط مشکل اینجاست که نه من بلدم موتور سوار بشم ، نه خودمو و خانمم از موتور سواری خوشمون می آد ، نه رابطه امون این قدر سرد شده که مجبور بشم موتور بخرم تا به حس موتورسواری دست پیدا کنم .